جدول جو
جدول جو

معنی کله هادان - جستجوی لغت در جدول جو

کله هادان
محاصره شدن گراز به وسیله ی سگ های شکاری و گروه شکارچیان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فِ کَ دَ)
کلاه نهادن. (فرهنگ فارسی معین) :
کله با همتت بنهاده گردون
کمر در خدمتت بربسته جوزا.
انوری.
و رجوع به کلاه نهادن شود، تاج گذاشتن بر سر کسی:
فریدون نهاد این کله بر سرم
که بر کین ایرج زمین بسپرم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کله نهادن
تصویر کله نهادن
کله پیش کسی. کلاه نهادن: (کله با همتت بنهاده گردون کمر در خدمتت بر بسته جوزا)، (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تکیه کردن، رها کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سرخ کردن، تفت دادن، تفت دادن گوشت و سبزی به اندازه ای
فرهنگ گویش مازندرانی
جواب مثبت پدر و مادر عروس به خواستگار
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت دادن به چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
به اجاره دادن، کرایه دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
راه دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
دقیق شدن
فرهنگ گویش مازندرانی